گاهی پیش می‌آید که انسان احساس می‌کند به آخر خط رسیده است و در بدترین مراحل ضعف و ناتوانی قرار دارد و تمام راه‌ها به رویش بسته است. در آسمان به رویش بسته می‌بیند و زمین را بر خود تنگ می‌یابد و میان خود و دیگران دیوارهای بلندی می‌بیند؛ همه با او مخالفند و روی خوشی به او نشان نمی‌دهند. این مرحله‌ای است که پیامبران الهی هم که با نیروی وحی و کمک الهی تقویت شده‌اند آن را گذرانده‌اند چه رسد به بشر عادی. خداوند در کتاب خود از این مرحله با عنوان استیئاس (ناامیدی) یاد می‌کند که اگر ایمان به وعده‌ی الهی نباشد قوی‌ترین انسان‌ها نیز در باتلاق ناامیدی غوطه‌ور می‌شوند و امید و آرزوی خود را به کلی از دست می‌دهند. زیرا پیروزی ظاهری در میدان جنگ به تأخیر افتاده است اما تنها راه نجات از این فروپاشی کامل تداوم آرزو و کار و تلاش تا آخرین قطره‌ی خون است. پس از این ضربه‌ی هولناک است که یاری خدا از راه می‌رسد و همانند آب گوارا که راهش را به درون تشنه‌کام باز می‌کند دل و جان مسلمانان را نوازش می‌دهد.
کسانی که مشمول یاری خدا می‌شوند در نگاه‌شان به مسایل و برآورد نتایج با هم متفاوتند. هر ضربه‌ای شکست نیست؛ مجرد انعطاف‌پذیری در زندگی جوامع و رضایت کامل مردم از کرنش و خواری و عادت به ظلم و ستم تا بالا بردن صدا و تفکر و مخالفت یکی از اشکال یاری و قدرت است؛ حال اگر فرد به صورت مستقیم در برابر ظلم بایستد و تمام خطرات جانی آن که جوانان را پیش از پیران می‌بلعد به جان بخرد چگونه خواهد بود؟
وضعیتی که در نتیجه‌ی رخدادهای اخیر در حیات امت ایجاد شده است بدترین شکل نکبت‌ و مصیبت‌ و خواری و ذلت برای مسلمانان است. خارج شدن امت به ویژه نسل جوان از وضعیت ترس و هراس و رها کردن دل‌بستگی‌های دنیایی برای دست‌یابی به ارزش‌ها والا و اصول گران‌قدر از بزرگ‌ترین پیروزی‌ها بوده است و این دستاوردی است که ماشین سرکوب و خفقان نمی‌تواند آن را از پای درآورد؛ نیرویش را از جای دیگری می‌گیرد که پدر دوست دارد به پسرش بپیوندد و دوست به دوست و خواهر به خواهر و پیروان به رهبران‌شان. مشکل دوران ما فقدان الگو و نماد و پیوند شکننده‌ی نسل‌های جوان با تاریخ و سیره است؛ رخدادهای اخیر آمده است تا رهبرانی بسازد که اصالت گذشته و واقعیت حاضر را با هم جمع می‌کنند و ایده‌ی خود را در عملکردشان پیاده می‌کنند. این واقعیتی بود که در محاکمه‌ی مرشد اخوان شاهد بودیم؛ ایشان با آرامش کامل حکم را دریافت کرد و به مسؤولان امر گفت: اینک زمان عمل به آن شعار رسیده است که سال‌ها بر زبان می‌راندیم: "مرگ در راه خدا بالاترین آرزوی ماست". این محصول سال‌ها تربیت ما است؛ امروز زمان برداشت محصولی است که سال‌ها برای آن زحمت کشیده بودیم.
این یک رؤیا و هذیان نیست؛ بلکه واقعیت زیبایی است که هر کس که خواهان پیوستن به سلک جاودانگان است به پیشوازش می‌رود. این همان مقام پیشوایی مستضعفانی است که خداوند به آنان وعده‌ی قدرت داده است:
"و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين" [قصص: 5].
ما می‌خواستیم که به ضعیفان و ناتوانان تفضّل نمائیم و ایشان را پیشوایان و وارثان (حکومت و قدرت) سازیم.
پس سخنان او و موضع او در زمان سقوط تلخ رهبران و نخبگان شاهدی برای او و پیشوایی حق خواهد بود.
هر زمان که تغییری در فرهنگ‌ها و ملت‌ها روی داده است، تعداد کمی با توشه‌ی اندکی با آن همراهی کرده‌اند اما این تغییر در درون و فهم و عملکرد بوده است و وجود گروه فداکار و پیشرو در خط مقدم با حضور گرم عامه‌ی مردم جایگزین سایرین می‌شود. قدرت‌ دادن و تمکین به ستم‌دیدگان یکی از سنت‌های الهی است اما به عمل و ایمان فزاینده‌ی افراد بستگی دارد نه سکون و رضا به مظلومیت. نباید بدون توبه از خواری و تنبلی به امید آسمان نشست؛ اصحاب بدر هر چه در اختیار داشتند بخشیدند تا به پیروزی دست یافتند.
گشودن قیچی به تنهایی کافی نیست امت باید با دو دست کار کند و محصول درو کند تا این که خدا پیروزی را نصیبش کند. دشمنان از پیروزی ارزش‌ها و پرورش الگو‌ها می‌ترسند به همین خاطر می‌خواهند آنان را خدشه‌دار کنند و به هر وسیله‌ای ابهت‌شان را در هم شکنند تا به زیان امت سقوط کنند و ملت‌ها کارنامه‌ی درخشانی در عزت و کرامت نداشته باشند. تا امثال دکتر بلتاجی پیدا نشوند که با لبخند کودتاچیان را به چالش بکشد و بگوید که این‌جا دیگر نمی‌توانند عزیمتش را در هم شکنند مرگ و زندگی برای او یکسان است.
بر اساس احادیث نبوی خداوند این الگوها را به نیکی می‌سازد و روش کار را به آنان می‌آموزد؛ بسیاری از جوانان را که محصول همین افراد هستند دیده‌ایم که فداکاری آن‌ها به اذن الهی چگونه بر گوش‌ها و قلب‌ها تأثیر گذاشته است پس مژده دهید و بیاموزید.